جدول جو
جدول جو

معنی زخم کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

زخم کشیدن
(چَ / چِ شُ دَ)
خسته و مجروح گشتن. (آنندراج). زخم پذیرفتن. خود را در معرض زخم قرار دادن:
کسی که زخم زد او هم ز زخم خود بشکست
کسی که زخم کشید او بجان درست بماند.
میرخسرو (از آنندراج).
نهد بر دمش چون کس انگشت خود
کشد زخم چون غنچه در مشت خود.
ملاطغرا (در تعریف ذوالفقار، از آنندراج).
رجوع به زخم کش شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستم کشیدن
تصویر ستم کشیدن
تحمل ظلم و ستم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زحمت کشیدن
تصویر زحمت کشیدن
رنج کشیدن، رنج بردن، تحمل رنج و مشقت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
کشیدن و امتداد دادن سیم برق یا تلفن یا تلگراف از جایی به جای دیگر و وصل کردن آن، سیم کشی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جام کشیدن
تصویر جام کشیدن
کنایه از باده نوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کام کشیدن
تصویر کام کشیدن
به مراد و مقصود و آرزوی خود رسیدن، کامیاب شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلم کشیدن
تصویر قلم کشیدن
کنایه از خط کشیدن، خط زدن، حذف کردن، نادیده گرفتن، بی توجهی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(سُ دَ)
اخته کردن. از مردی انداختن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشم کشیدن
تصویر پشم کشیدن
تفرقه و پریشانی انداختن در چیزی، هلاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستم کشیدن
تصویر ستم کشیدن
تحمل ظلم کردن ستم دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جام کشیدن
تصویر جام کشیدن
ساغر کشیدن شراب خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زجر کشیدن
تصویر زجر کشیدن
سختی دیدن رنج کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
رنج کشیدن تحمل مشقت کردن، یا زحمت کشیدن برای (بپای) کسی بخاطر او تحمل رنج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علم کشیدن
تصویر علم کشیدن
نصب کردن علم، از غلاف بیرون کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدم کشیدن
تصویر قدم کشیدن
باز ماندن پای کشیدن قدم گشادن راه رفتن، بازماندن از رفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلم کشیدن
تصویر قلم کشیدن
خط کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کام کشیدن
تصویر کام کشیدن
مقصود خود را یافتن، بارزوی خویش رسیدن کامیاب شدن کام گرفتن: (کام وی را زان دهن خواهم کشید از دهان او سخن خواهم کشید) (محمد سعید اشرف)
فرهنگ لغت هوشیار
کشیدن خطی بصورت لام (ل) از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی کودکان و جز آنان برای دفع چشم زخم یا محبوبیت: سخنت چون الف ندارد هیچ چه کشی از پی قبولش لام ک (انوری لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام کشیدن
تصویر نام کشیدن
نام دادن تسمیه، سرزنش کردن ملامت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشم کشیدن
تصویر پشم کشیدن
((پَ کِ دَ))
دور کردن، تفرقه انداختن
فرهنگ فارسی معین
((کِ دَ))
کشیدن خطی به صورت لام (ل) از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی کودکان و جز آنان برای دفع چشم زخم یا محبوبیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
نصب سیم و تجهیزات وابسته برای ایجاد یک مدار یا شبکه تازه، چرک کردن زخم در اثر آب آلوده یا سرما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
Wire
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زحمت کشیدن
تصویر زحمت کشیدن
Crawl, Toil
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زحمت کشیدن
تصویر زحمت کشیدن
ползти , трудиться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
прокладывать проводку
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زحمت کشیدن
تصویر زحمت کشیدن
kriechen, sich abmühen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
verkabeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زحمت کشیدن
تصویر زحمت کشیدن
повзати , важко працювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
прокладати дроти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
okablować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زحمت کشیدن
تصویر زحمت کشیدن
pełzać, harować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زحمت کشیدن
تصویر زحمت کشیدن
爬行 , 劳作
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
布线
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زحمت کشیدن
تصویر زحمت کشیدن
rastejar, suar
دیکشنری فارسی به پرتغالی